چشمت را که از میز و بوم کار برداری و نگاهت به پنجره بیفتد، میبینی خورشید دارد غروب میکند و تو ساعتها محو آفرینش دنیای خودت بودی. در شانههایت، خستگی شیرینی خانه کرده. یکاستکان چای، دمنوش یا یکفنجان قهوه، تو را میطلبد تا بنوشی و با اطمینان به خودت بگویی: «من هنرمندم!» فروختن یک اثر، تعریف از ارزش و تبلیغ آن برای دیگران، برای خود هنرمند کار سختی است. اصلا با جهان فروتن هنر، متفاوت است. «من هنرمندم» حجرهای خواهد بود بزرگ، فروشگاهی معتبر از آثار اصیل من و تو و تأیید هنرمندان کارشناس خبرهی آن. اینجا اطمینان مشتریانمان را به نیکی میخریم و هنر خودمان را به صداقت میفروشیم. کار من و تو در کنارهم، فرصت انتخاب متنوعتری میآفریند. اینجا ثابت میکنیم هنر، جهانی است که در آن ۲ بعلاوه ۲ میتواند خیلی بیشتر از ۴، می تواند بینهایت باشد. در «من هنرمندم»، هنرمندان میآفرینند و متخصصان، تبلیغ میکنند و میفروشند. اینجا، ما، من و تو، حجرهای صمیمی، اما حرفهای خواهیم داشت با ویترینی رو به جهان. «من هنرمندم»، به ما مجال آن را میدهد تا بعد از آفرینش اثر، دغدغهی دیگری نداشته باشیم جز لذت بردن از این حقیقت شیرین که: «من هنرمندم».