هنر آتش
- به قلم داود ارسونی؛ عضو هیئت تحریریه
- منتشر شده در دومین شماره مجله بین المللی آرتیستم
در نقاشی «نمایش شیشهگر در میدان مسابقه قسطنطنیه» از کتاب سورنامهٔ همایون[i] ، لحظهای باشکوه از هنر باستانی دمیدن شیشه به تصویر کشیده شده است. این نقاشی نه تنها روایتگر فرایند خلق جامهای شیشهای است، بلکه ترکیب چهارگانهی عناصر زمین، آب، باد، و آتش را در یک رقص هماهنگ بازنمایی میکند. این عناصر، هم در اسطورهها و هم در ادبیات کهن شرق، مظهر سازندگی و پویایی حیات بودهاند.
خاک، که بستر خام تولید شیشه را فراهم میآورد، در قالب شنهای سیلیسی نقش آغازین را در این چرخه ایفا میکند. آب، عنصری که سردی را به گرمای آتش میآورد، هر مرحله از این فرایند را موزون میسازد و خنکای پایانی را به ساختار جامها هدیه میدهد. باد، نیروی زندگیبخش و خلاق که در هر دمیدنِ هنرمند جاری است، فرم را از بینظمی به نظم درمیآورد. و آتش، نیرویی که همه این مواد را ذوب کرده و امکان شکلگیری را فراهم میکند، نماد تغییر و دگرگونی است.
نقاشی عثمانی، که با ظرافت خاصی به جزئیات پرداخته، لحظهای را به تصویر کشیده که شیشهگر با دمیدن به لولهای فلزی، ذرات بیجان شن را به جسمی درخشان و شفاف بدل میکند. این صحنه تنها یک هنر نیست؛ بلکه بیانگر ارتباطی ژرف با طبیعت است که هنرمند به واسطه آن با عناصر چهارگانه در گفتوگویی الهامبخش قرار میگیرد.
شیشهگران هنرمند در این نقاشی کوره خود را سوار بر ارابهای عظیم کردهاند تا سلطان به دور از گرمای آتش در ایوان به هنرنمایی آنها چشم بدوزد و ببیند که تنگهای بلورین پر از شرابش چگونه خلق میشود. چگونه هنر از میانهی آتش زبانه میکشد و سرد میشود و در دستان سلطان شکننده به این سو و آن سوی جهان سفر میکند.
پیوند هنر شیشهگری و افسانههای کهن
در فرهنگهای شرقی، عناصر چهارگانه زمین در هسته باورهای فلسفی و اسطورهای جای دارند. در ایران باستان، این عناصر نه تنها بخشی از طبیعت بودند، بلکه بهعنوان قدرتهای الهی شناخته میشدند که خالق و حافظ جهاناند. شیشهگری، با ترکیب این عناصر، یادآور داستانهای کهنی است که در آنها خالقان اساطیری زمین، جهان را با دمیدن روح در جسم، از عدم به وجود آوردند.
هنگامی که به جامهای شیشهای مینگریم، تنها با یک جسم بیجان روبهرو نیستیم. این آثار، تجلی پیوند میان طبیعت و انسان هستند. عناصر خاک، آب، باد، و آتش، که در هر مرحله از تولید شیشه حضور دارند، یادآور قدرت سازندگی طبیعتاند. در ادبیات فارسی نیز، باد و آتش نمادهای تضاد و تکامل هستند. در شعرهای عرفانی، باد نماد حرکت و تغییر است، درحالیکه آتش مظهر پاکی و تحول محسوب میشود. ترکیب این دو عنصر، شیشهگری را به هنر تبدیل میکند؛ هنری که نه تنها جسم، بلکه روح بیننده را نیز دگرگون میسازد.
در ادامه، آب نقش پالاینده و تکمیلکننده را دارد. لحظهای که شیشهگر، پس از شکلدادن به جام، آن را در آب فرو میبرد، یادآور فرایند تولد دوباره در اسطورههای شرقی است. این کنش نشاندهنده بازگشت به ذات نخستین و پاکی ذاتی مواد است.
در هر دمیدن شیشهگر، روحی نهفته است که یادآور نفسهای خالق جهان در اسطورههای کهن است. این جامها، که زمانی تنها ذرات بیجان خاک بودند، اکنون به شفافترین و درخشانترین شکل خود درآمدهاند. آنها روایتگر داستان تولدی دوبارهاند؛ داستانی که در میان شعلهها و در نفسی از باد آغاز میشود و در نهایت، در شفافیت خود، بازتابدهنده روح طبیعت است.
این نگاه شاعرانه به هنر شیشهگری، نه تنها تاریخچهای از یک هنر باستانی است، بلکه دریچهای به تأمل درباره رابطه انسان با طبیعت و عناصر بنیادی حیات میگشاید. شیشه، آینهای است که ما را به یاد قدرتهای ازلی و جاودان طبیعت میاندازد؛ همان قدرتهایی که از آغاز جهان تا کنون، سازنده و پشتیبان زندگی بودهاند.
گذر شیشه از شرق به غرب: پیوندی جاودان میان فرهنگها
شیشهگری تنها هنری محلی نبود؛ بلکه پلی میان فرهنگها و تمدنها بود. تکنیکهایی مانند برش شیشه بیرنگ، که نخستین بار در شرق مدیترانه اجرا شد، از قرن نهم میلادی به غرب راه یافت. شهرهای سوریهای مانند رقّه و دمشق مراکز تولید شیشههایی با تزئینات میناکاری شده بودند که بعدها به ونیز، مرکز هنر شیشهگری غرب، الهام بخشیدند. بادِ دمنده شیشهگران شرقی، نه تنها در شکل دادن به جامها، بلکه در انتقال تکنیکهای شیشهگری به غرب نیز نقش ایفا کرد. ونیزیها با الهام از این روشها، هنر شیشهگری خود را احیا کردند. این انتقال تکنیک، داستانی از همکاری تمدنها و اشتراک دانش است که در پس لایههای شفاف شیشه نهفته است.
در کتاب ارزشمند «از بازار تا میدان» اثر دوساموند مک – ۲۰۰۲ [ii]داستانی از تبادل گسترده بین دنیای اسلام و اروپا در دوران رنسانس روایت شده است؛ داستانی که هنر و فناوری را به پلی برای ارتباط بین دو جهان متفاوت تبدیل کرده است. این تبادلات از قرن دوازدهم، دوره جنگهای صلیبی، آغاز شد و تا قرن شانزدهم و پس از آن ادامه یافت. شیشه، همچون سایر هنرها مانند بافندگی، سرامیک و فلزکاری، یکی از مهمترین محورهای این تبادل بود.
در این میان، مدیترانه نقشی کلیدی داشت؛ پلی طبیعی که از طریق آن مواد خام، تکنیکها، و ایدهها از شرق به غرب منتقل میشدند. بهطور مثال، در سال ۱۲۷۷، اسنادی بهدست آمده که نشان میدهد حتی مقدار شیشههای شکستهای که برای استفاده در کارگاههای شیشهسازی از طرابلس به ونیز فرستاده میشد ثبت شده بود. این همکاری نزدیک نشان میدهد که چگونه صنعتگران غربی برای احیای هنر خود به مواد و روشهای شرقی وابسته بودند. با این حال، تا قرن پانزدهم و شانزدهم، شیشهگران ونیزی موفق شدند تکنیکهای پیشرفته شیشهسازی سوریهای را بیاموزند و بهگونهای تولید کنند که دیگر نیازی به رقابت با شیشهگران اسلامی نداشتند.
تکنیکهای شرقی، الهامبخش غرب
تکنیکهای شیشهگری شرقی از جمله برش کریستال بیرنگ و روشهای میناکاری، که در شهرهایی مانند دمشق و رقّه توسعه یافته بودند، نه تنها هنر شیشهگری در ونیز بلکه کل اروپا را متحول کردند. این روشها که ابتدا در قرن نهم در مدیترانه شرقی شکوفا شدند، از طریق مهاجرت صنعتگران شرقی به ونیز و سایر نقاط اروپا منتقل شدند و باعث احیای صنایع شیشهگری غرب شدند. دمیدن شیشه، که در دوران روم باستان به اوج رسیده بود، نیز پس از سقوط روم در شرق مدیترانه حفظ شد و مجدداً توسط کارگران شرقی به اروپای قرون وسطی معرفی گردید.
در کنار شیشهگری، تبادلاتی مشابه در سرامیکسازی نیز قابل مشاهده است. رنگدانه آبی کبالت، که قرنها در شرق شناخته شده بود، تنها در اوایل قرن پانزدهم به ایتالیا راه یافت. این ماده که به نام «رنگ دمشق»[iii] شناخته میشد، از مشرقزمین به ونیز قاچاق میشد. تکنیکی دیگر که شامل استفاده از اکسید قلع برای ایجاد لعابهای مات بود، ابتدا توسط سفالگران عراقی در قرن نهم توسعه یافت و به سرامیکهای اروپایی همچون «ماجولیکا»[iv] و «دلفتور» [v]جان بخشید. این تکنیکها از طریق ایران و شرق میانه به غرب منتقل شدند و الهامبخش هنرمندان اروپایی در قرن چهاردهم به بعد شدند.
تأثیر متقابل فرهنگها در زندگی روزمره
از قرن دهم تا شانزدهم میلادی، زندگی روزمره اروپاییان عمیقاً تحت تأثیر فناوریها و هنرهای اسلامی بود. آنها برای الهامگرفتن در هنر و رفاه، همواره به شرق چشم دوخته بودند. این در حالی بود که روابط سیاسی میان این دو جهان اغلب خصمانه بود؛ بهویژه در دوران امپراتوری عثمانی، زمانی که ارتشهای ترک دیوارهای شهرهای بزرگ اروپا را محاصره میکردند. با وجود این تنشها، ارتباط هنری و فرهنگی بین شرق و غرب، نه تنها بقای هنرها را تضمین کرد، بلکه باعث پیشرفت و نوآوری در هر دو جهان شد. داستان شیشهگری، با ریشههای عمیق شرقی و تحولی که در غرب یافت، یادآور این حقیقت است که هنر، زبانی مشترک برای بشریت است؛ زبانی که از محدودیتهای جغرافیایی و سیاسی فراتر میرود و پیوندی جاودان میان فرهنگها ایجاد میکند.
هنر از میان آتش بیرون میآید، سرد میشود و این بار نه فقط در دستان سلطان، که در دستان همهی مردم جهان مظروفی میشود برای نوشیدن مایهی حیات ، برای نوشیدن شراب و دوباره گرم شدن، و این همان چرخهی آب و آتش و باد و خاک است که هنوز در زندگی جاریست.
- [i]. Glass Blower Show in the Constantinople Racecourse. Page from ‘Surname-i Humayun’ (Book of Festivities) illustrated by Osman (circa 1582)
- [ii]. Bazaar to Piazza: Islamic Trade and Italian Art, 1300-1600,Rosamond E. Mack,University of California Press, 2002 – Art – 257 pages
- [iii]. Colore damaschino, Damascus pigment
- [iv]. Majolica
- [v]. Delft